ضرب المثلها بخش مهمی از فرهنگ و زبان یک ملت را شامل می شوند و
اغلب به شکل یک نثر کوتاه بیان می شوند و استفاده از آنها در گفتار و
شنیدار موجب جذاب تر شدن آنها می شود.
First catch your hare, then cook him
مرغی که در هواست نباید به سیخ کشید |
To run with the hare and hunt with the hounds
یکی به میخ و یکی به نعل زدن |
To carry coals to Newcastle
زیره به کرمان بردن |
To go with the stream
همرنگ جماعت شدن |
To move heaven and Earth
آسمان را به زمین دوختن |
Physician, heal thyself
کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی |
To milk the ram
آب در هاون سائیدن |
Spare the rod and spoil the child
کسی که بچه خود را نزند روزی به سینه خود خواهد زد |
The shoemaker’s wife goes the worst shod
کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد |
Half a loaf is better than no bread
کاچی به از هیچ چیز است |
When in Rome, do as the Romans do
خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو |
To get out of bed on the wrong side
از دنده چپ برخاستن |
There is honour among thieves
سگ سگ را نمی خورد |
One should not look a gift horse in the mouthدندان اسب پیشکشی را نمی شمارند |
Strike while the iron is hot
تا تنور گرم است باید نان پخت |
One swallow does not make summerبا یک گل بهار نمی شود |
Light come, light go
باد آورده را باد می برد |
His bread is buttered on both sides
نانش در روغن است |
He is a button short
یک تخته اش کم است |
To put the cart before the horse
سرنا را از ته گشاد آن زدن |
To dance to a person’s tuneبه ساز کسی رقصیدن |
Bargain is bargain
حساب حساب است، كاكا برادر |
nothing ventured, nothing gained
نابرده رنج گنج میسر نمیشود |
He is a dog in the manager
نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد |
Like water off a duck’s backچون گردکان بر گنبد |
Like a duck in thunderstorm
مثل خر در گل مانده |
All is well that ends well
شاهنامه آخرش خوش است |
Birds of a feather flock together
کبوتر با کبوتر باز با باز |
To bite a file
آب در هاون سائیدن |
To have a finger in every pie
نخود هر آشی بودن |
His fingers are all thumbsدست و پا چلفتی است |
no news is good news
بی خبری خوش خبری است |
To pour oil on the fireآتش را دامن زدن |
There is no smoke without fire
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها |
Don’t bite the hand that feeds you
نمک خوردی نمکدان مشکن |
To fall from the frying pan into the fire
از چاه درآمدن و در چاله افتادن |
A burnt child dreads the fireمارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد
—————— http://mojemahabad.mihanblog.com/post/2113 ——- |