دسته‌ها
انگلیسی

ضرب المثل های انگلیسی

ضرب المثلها بخش مهمی از فرهنگ و زبان یک ملت را شامل می شوند و

اغلب به شکل یک نثر کوتاه بیان می شوند و استفاده از آنها در گفتار و

شنیدار موجب جذاب تر شدن آنها می شود.

First catch your hare, then cook him

مرغی که در هواست نباید به سیخ کشید

To run with the hare and hunt with the hounds

یکی به میخ و یکی به نعل زدن

To carry coals to Newcastle

زیره به کرمان بردن

To go with the stream

همرنگ جماعت شدن

To move heaven and Earth

آسمان را به زمین دوختن

Physician, heal thyself

کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی

To milk the ram

آب در هاون سائیدن

Spare the rod and spoil the child

کسی که بچه خود را نزند روزی به سینه خود خواهد زد

The shoemaker’s wife goes the worst shod

کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد

Half a loaf is better than no bread

کاچی به از هیچ چیز است

When in Rome, do as the Romans do

خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو

To get out of bed on the wrong side

از دنده چپ برخاستن

There is honour among thieves

سگ سگ را نمی خورد

One should not look a gift horse in the mouthدندان اسب پیشکشی را نمی شمارند
Strike while the iron is hot

تا تنور گرم است باید نان پخت

One swallow does not make summerبا یک گل بهار نمی شود
Light come, light go

باد آورده را باد می برد

His bread is buttered on both sides

نانش در روغن است

He is a button short

یک تخته اش کم است

To put the cart before the horse

سرنا را از ته گشاد آن زدن

To dance to a person’s tuneبه ساز کسی رقصیدن
Bargain is bargain

حساب حساب است، كاكا برادر

nothing ventured, nothing gained

نابرده رنج گنج میسر نمیشود

He is a dog in the manager

نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد

Like water off a duck’s backچون گردکان بر گنبد
Like a duck in thunderstorm

مثل خر در گل مانده

All is well that ends well

شاهنامه آخرش خوش است

Birds of a feather flock together

کبوتر با کبوتر باز با باز

To bite a file

آب در هاون سائیدن

To have a finger in every pie

نخود هر آشی بودن

His fingers are all thumbsدست و پا چلفتی است
no news is good news

بی خبری خوش خبری است

To pour oil on the fireآتش را دامن زدن
There is no smoke without fire

تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها

Don’t bite the hand that feeds you

نمک خوردی نمکدان مشکن

To fall from the frying pan into the fire

از چاه درآمدن و در چاله افتادن

A burnt child dreads the fireمارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد

——————

http://mojemahabad.mihanblog.com/post/2113

——-